با وجود اینکه جوانان زیادی هر روز برای جنگ اعزام میشدند و خیابانهای لندن هر روز نسبت به روزهای قبل خلوتتر میشد، اما مشتریان کتاب فروشی پریمورس هر روز بیشتر میشدند. زنان خانهدار به دنبال رمانهای جدید بودند و مردان مسن لابهلای کتابهای سیاسی زیرکانه دنبال کتابهایی با تحلیل خوب میگشتند.گریس از اینکه میتوانست در خرید و انتخاب کتاب خوب به آنها کمک کند بسیار خوشحال بود. از طرفی هم حواسش بود که مشتریانی که به مغازهی پریمورس میآیند دو برابر بیشتر از قبل در محیط کتاب فروشی توقف میکنند و حتی سه برابر بیشتر از قبل کتاب میخرند. در این جنگ مردم میمیرند تا کتابها را نجات دهند تا مانع از بین رفتن ایدهها و صاحبان ایدهها شوند.