زنی که همسرش او را درک نمیکند به ناچار خیال میبافد: «نمیدانم از آن زمستان آخر چند روز گذشته، همان زمستانی که برای اولین و آخرینبار دست سردم را گرفتی تا گرمای دستت که یک جور متفاوتی بود، چیزی شبیه معجزه و فرق میکرد با هر گرمای دیگری، از دستم به تمام جانم منتقل شود. و باز هم زمستان است. باز هم هوا سرد شده و دستهای من هم، و چقدر خوب است این سرما. نمیدانم باید باورم بشود که بالاخره این زمستان میآیی یا نه؟ من دلم میخواهد باور کنم. تا زودتر روزهای مانده تا آمدنت بگذرند این روزهای بیهوده بی توی من، که همهشان منحنی و ناراست میگذرند. خودت که خوب میدانی چه میگویم. میدانی که این روزهایم چقدر بد میگذرند و حتی شبهامان.» «زمستان با طعم آلبالو» روایت دلواپسیهای زنی است که در خیال خود به دنبال گمشدهاش میگردد تا حضور او را در تنهاییهای خود رقم زند.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 288 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 3 |
تاریخ چاپ | 1401 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 978-964-311-963-8 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.