امروز دیگر، روز آخر است یا بشارت اولین روز؛ تمام میشود؛ تمامش میکنم؛ تمامش میکند ـ حتماً. باید تکلیفم را روشن کنم و تکلیفش را، ولی از کجا معلوم. فکر کردم بمانم و نروم و طلسم چهل را بشکنم .. نمیدانم؛ این از آن کارهاست که آدم نمیداند بعدش چه میشود و چرا اینکار را کرده است، ولی قطعاً بعدها برایش جواب خواهم داشت و قانع میشوم ـ شاید هم نه.
مدتهاست که مزّهی گس و سُکرآوری را در ته گلویم حس میکنم. دوست ندارم تمام شود؛ به این مزّه دارم عادت میکنم؛ عادت که نه، هر روز متفاوتتر از روزهای قبل ـ از روزی میترسم که از دستش بدهم.
من از دستش نمیدهم؛ امروز روز من است.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | |
تعداد صفحه | 88 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1399 |
موضوع | ادبیات داستانی |
شابک | 9786229748855 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.