کلاغی قار قار می کند. پیرمردی با موهای بلند و سفید و وز کرده به طرف من و بالزاک می آید.دو سه قدم مانده می ایستد؛ چارچوبی است زیر یک عبای بلند نزدیک تر می آید دست اش را از زیر بارانی که من عبا دیده ام، بیرون می آورد روی لبه جدول می گذارد. شمع است روشن کی آن را روشن کرده است؟دستانی با آن همه چین و چروک و این همه فرز؟
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 224 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1395 |
موضوع | داستان کوتاه ایرانی |
شابک | 9789643292003 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.