ما بیست سال بود سر وسایل خانۀ عمه بازی میکردیم. من و پسر عمویم. از هشت سالگی شروع کردیم و صاحب خیلی چیزها شدیم. بیشتر هال را او باخته بود و نصف پذیرایی را من. روی فرشهای ما میخوابیدند و در ظرفهای ما غذا میخوردند. همه چیز از آن ما بود ولی کسی نمیدانست. فقط یک چیز مانده بود که تکلیفش معلوم نبود. یک چیز خیلی مهم، خود خانه.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 116 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 2 |
تاریخ چاپ | 1399 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 9786004053198 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.