ما خانهها، کوچهها، خیابانها و آدمهای زیادی را ترک گفتیم، اما اگر جرأت مرور خاطراتشان را داشته باشیم، لحظهٔ پرتپشِ لرزش و ریزش دل را حتماً تجربه کردهایم. لحظهٔ سکوت پرهیاهویی که با تبانی ذهن سمج و دلِ ناماندگار پدید میآید و بس... بارها با خودمان گفتیم اگر دل هم مثل چشم در داشت میبستیم یا اگر بلد بودیم، ذهن را از خاطرهها، و حافظهٔ بویایی را از تمام عطرهای گذشته خلاص میکردیم، اما بدون اینها تنهاییمان را چگونه پر میکردیم؟ آدمها میآیند که بروند، رفتنشان به اندازهی آمدن نامنتظر و تکاندهنده است و ما با توانی که نمیدانیم از کجا آوردهایم سنگینترین اتفاقها را ناباورانه تاب آوردیم، با صبری که به تلخی آموختیم، نظرکردن و گذرکردن پیشه کردیم با این باور که در گوشهها و زوایا و پس و پشت تمامی هدفهای بزرگ و کوچکمان تحفهای به اسم زندگی خانه دارد که باید بتوانیم حظش را ببریم.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 104 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 3 |
تاریخ چاپ | 1396 |
موضوع | داستان کوتاه ایرانی |
شابک | 978-600-984-060-1 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.