دعوتى از سوى مادربزرگِ اتریشىام داشتم که در آن تابستانِ سوزانِ سال 1847 مرا از هزار و چند مایل راه، از لندن به وین کشید. من هنوز صبح آن روزى را که نامه رسید، آن هیجان غریبى را که دیدن آن دستخط ناآشنا در من برانگیخت، و کنجکاوىِ عمّه کارولین را که پشت میز صبحانه روبرویم نشسته بود، خوب به یاد دارم، و بهخاطر دارم که وقتى درِ پاکت را مىگشودم انگشتانم چگونه مىلرزید.
مادربزرگم نوشته بود: «عزیزم، تو در این دنیا تنهایى، من هم مانند تو تنها هستم. آیا درست است که همچنان از هم جدا بمانیم؟ گذشتهها گذشته است. من نگران آینده تو هستم.»
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 240 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 3 |
تاریخ چاپ | 1402 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 9789643517373 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.