پدرم آخرین چمدانش را روی صندلی عقب مرسدس گذاشت و استارت زد. بعد یک تپانچه درآورد و توی سینهام شلیک کرد.من در باغچه ایستاده بودم و افتادم. سوراخ گلوله باز باز شد و قلبم از قفسه سینه درآمد و وسط گلها افتاد. خون شتک زد از زخم بازم، بعد از چشمهایم، از گوشهایم، دهنم. ما دروغگو بودیم رمانی پیجیده و مدرن با فضایی تعلیقی و پایان بینهایت غافلگیرانه است که بعید است به این آسانی فراموشش کنید. کتاب را بخوانید و اگر کسی پرسید پایان قصه چه می شود، مثل همه شخصیت داستان دروغ بگویید.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 344 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 14 |
تاریخ چاپ | 1402 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 9789644083686 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.