او را لب جاده، درست بیرون واحه پیدا کرد، کنار کورهراهی با درختهای بید و گلابی جنگلی و آکنده از قار و قور قورباغهها. دختر، آزرده و غمگین، داشت طرف دهکدهاش میرفت. کاسیمیرو بالاخره دلش را به دست آورد، راضیاش کرد که سوار واننت بشود و او را به حوالی دهکدهاش رساند.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 322 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 16 |
تاریخ چاپ | 1402 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 9789644161933 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.