شانزده ساله بودم، تنم کامل بود و میل مهیب ویرانگری در من زبانه میکشید... بوئورچو، نزدیکترین دوست تموچین، در آستانه خواب ابدی گذشتهها را مرور میکند: ـ آمادهای؟ رنجیدم. ـ عجب پرسشی، من مغولم. و اکنون ترک اسب آن که زندگیاش سراسر وقف عطشناکترین مرد روزگار بوده، آماده است تا مخاطب بر آن بنشیند و از پنهانیترین رازهای این قوم مرموز باخبر شود. بوئورچو با چنگیزخان پیمانی ابدی بسته است، جنگها و دشواریها را پس پشت نهاده و چون برادری همیشه همراهش بوده است، با این همه او نیز چرخ دروغ را پیش روی خود مییابد، چرخی که استخوانهای متهم را آرام آرام خرد میکند و... و اینها به خاطر یک زن است، زنی که گرگ مغول تشنه اوست.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 528 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 3 |
تاریخ چاپ | 1383 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 978-964-311-375-9 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.