بعضی وقتها تصمیم گرفتن خیلی راحت نیست. به خصوص وقتهایی که خواهر بداخلاقم دلیا یک جور تهدید آمیزی میآید سروقتم. مامان عزمش رو جزم کرده کل خانه را مرتب کند. میگوید اگر نمیتوانم تصمیم بگیرم چه چیزهایی را رد کنم بروند، خودش جایم تصمیم میگیرد. فاجعه میشودها! خوشبختانه آفتابهای لببوم برای نجاتم سر میرسند (بیشتر از یک بار هم).
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 272 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 26 |
تاریخ چاپ | 1402 |
موضوع | داستان نوجوان |
شابک | 9786008655176 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.