گرگور» کافکا به حشرهای مسخ شد، ناتوان و درمانده و دستوپاگیر آدمی، پس چشم پوشیدنی، (دربیان وضعیت یهودیان اروپای آن زمان)، ولی آدمهای یونسکو در این نمایشنامه به حیوانی بدل میشوند که تنومند است و مسلح و ستبرپوست و پر کنندۀ کوچه و بازار که آدمیزاد دستوپاگیر اوست. و این آدمها هستند که برای او چشم پوشیدنیاند. این است که وحشت دارد. و طنز یونسکو برای پوشاندن این وحشت. تا در حوزۀ لمس آدمیزاد جا بگیرد. و این تنها یونسکو نیست که چنین خبر آخرالزمانی را میدهد. مسأله اصلی در کار بسیاری از نویسندگان و شعرای معاصر فرنگ همین است. اجبار چشم پوشیدن از آدمیزادگی آدمیزاد که ظریف است و زیباست و غول نیست و تحمل پوست و گوشت و استخوانش محدود! _ چرا؟ فقط به این دلیل که سروکارش با ماشین است…
جلال آل احمد
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 240 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1402 |
موضوع | نقد ادبی |
شابک |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.