چهرۀ شَوَندی خیلی آهسته آهسته از سایه درآمده بود و بعد درخشان و شعله ور شده بود و حالا مثل خورشید میانۀ مرداد، ایستاده بود جلوی رویش. این کرد که بود واقعاً؟ وحشت سرتاپای شهریار را در برگرفت. جوشیدن دانه های عرق از تختۀ پشتش را به وضوح حس می کرد. دست تقدیر داشت شهریار را به کجا می برد؟ یعنی همه چیز دست به دست هم داده بودند تا او را بازی بدهند این وسط؟
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 312 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 2 |
تاریخ چاپ | 1402 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 9786226936262 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.