گزیده ای از کتاب
یک روز عصر، همچنان که مشغول شستن دست هایم در دستشویی توالت داخل گاراژ بودم، به آینه نگریستم و ناگهان فرشته ای ظاهر شد.
نخست فقط صورتش نمایان شد. او مرا به وحشت انداخت و من ده متر در هوا جهیدم. همچنان که چند قدم به عقب بر می داشتم، به نظرم رسید که آینه پیش رویم محو شد و فرشته ای به صورت کامل در برابرم ظاهر گردید.
درخشش نورش، تمام آن مکان را نورانی و منور می ساخت!
پیش از آن که سخن بگویم، آن فرشته زبان به صحبت گشود و نام مرا صدا زد. او گفت: «لرنا…! مرا با نام فرشته الیشا صدا کن…»
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 568 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1400 |
موضوع | زندگینامه |
شابک | 9786001182648 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.