البته آنوقت نمیدانستیم به خانهی کی پا گذاشتهایم. بعدها فهمیدیم.
همینطوری اتفاقی وارد خانه شده بودیم. چیزهایی برای خودمان جمع کرده بودیم که ببریم از آنجا. نمیدانم یونس بود یا قاسم، که چشمش افتاده بود به عکسها. چندتایی میشدند. قاتی مجلههای زن روز و روزنامههای زرد شده بود.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 128 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 2 |
تاریخ چاپ | 1389 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 978-964-369-710-5 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.