دیگر من مانده بودم در برهوتی از بینوایی و بیآوایی که از هیچ گوشهای صدای موسیقی به گوشم نمیرسید، نه از رادیو، نه از تلویزیون. همهی کافهها و کابارهها تعطیل شده بودند و سالنها و تالارهای کنسرت بسته و در سکوت مانده بودند. در لالهزار تئاتر پارس و تئاتر دهقان رو به ویرانی بودند و جامعهی باربرد به صورت پاساژ ابوالفضل در آمده بود که در آن تلفن و لامپ و پریز برق میفروختند. حتا فروشگاههایی که هر آهنگی در آنها پیدا میشد چیزهای دیگری شده بودند، مثل فروشگاههای زیبای بتهوون که زمانی هم جدیدترین اجراهای موسیقی کلاسیک را داشت و هم آهنگهای تازهی گروههای پاپ را، هم صفحات آوازخوانها ونوازندگان موسیقی سنتی را داشت، هم ترانههای روز و تصنیفهای لالهزاری و کوچهبازی را، و حالا جایی شده بود که در آن فقط میشد چلو کباب خورد
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 220 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | انتشاارات نیماژ |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1396 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 9786003673007 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.