دو سه ماه بعد شیده حس کرد چیزی در صورت یکنواخت زن طبقهی سه میبیند که غمزده و گرفته نشانش می دهد. یک بار که برای سامان از حال و روز زن تعریف میکرد، «زنِ غمگین» از دهانش پرید و بهنظرش خوب نشست روی زنه که غمگین بود و مثل آدمهای افسرده، بارِ سنگین غصه به دوش میکشید. یک دفعه که زن فیسوافادهای طبقهی پنجم به بهانهی قطعشدن برق آمد دم در و پرسید «شما برق دارین؟» و تعجب کرد که فقط طبقهی اول و دوم برق دارند و کِرکِر خندید و گفت «واه، به حق چیزای ندیده!»، زن غمگین پایین آمد و مثل کسی که در خواب راه برود، یواش سر تکان داد و زیر لب سلام کرد. از آنها گذشت و شیده از دهانش پرید که «بیچاره، چقدر تو خودشته!»
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 125 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1397 |
موضوع | ادبیات فارسی معاصر |
شابک | 978-964-185-504-0 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.