فردوسی در اغلب داستان های بخش اسطوره ای شاهنامه موفق به پیوستن دو جهان ذهنی شخصیت ها و مخاطب به یک دیگر می گردد. هنگامی که هنرمند پا از جهان بیرون (ویژگی های عام شخصیت) به جهان درون (ویژگی های خاص شخصیت) می گذارد، اثر از مرز تیپ سازی به شخصیت پردازی نزدیک می شود و در صورت موفقیت، حادثه رخ می دهد و شخصیت پردازی اتفاق می افتد. شاهد مثال چنین واقعه ای در کلان طرح ها و بلند طرح های عمدتا بخش اسطوره ای شاهنامه نهفته است