روبی از سگها خیلی میترسید و وقتی سگی را میدید پشت سر مامانش قایم میشد. اندی از آب میترسید و دن هم از زخمی شدن و جاش هم از رفتن روی صحنه جلوی تماشاچیها میترسد. ولی با کمک هم، تصمیم گرفتند به ترسهایشان غلبه کنند…
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | وزیری |
تعداد صفحه | 32 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1401 |
موضوع | داستان کودک |
شابک | 9786004776318 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.