اعتراف میکنم هنوز آن خانهی ویران در ذهنم زنده است و هنوز حسن و عالیه در حوضش خفتهاند و هر از گاهی بیدار میشوند، معرکه میگیرند، خسته میشوند و باز میخوابند؛ «خواب دبش کلفتکُش». هنوز خانهی ویران سرپناهِ نرگس و شریف است و آن دو چارهای ندارند جز آشتی با گذشته؛ آشتی با تاریخ.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | جیبی |
تعداد صفحه | 87 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 3 |
تاریخ چاپ | 1401 |
موضوع | نمایشنامه فارسی |
شابک | 9789641856399 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.