این مطلب را به دوست خود ارسال کنید

اطلاعات شما نزد کتاب وب کاملا محفوظ می باشد

کتاب شازده احتجاب

کتاب شازده احتجاب

انتشارات نیلوفر

نا موجود موجود شد به من اطلاع بده

شازده احتجاب توی همان صندلی راحتش فرو رفته بود و پیشانی داغش را روی دو ستون دستش گذاشته بود و سرفه میکرد. یکبار کلفتش و یکبار زنش آمدند بالا. فخری در را تا نیمه باز کرد، اما تا خواست کلید برق را بزند صدای پا کوبیدن شازده را شنید و دوید پایین. فخرالنسا هم آمد و باز شازده پا به زمین کوبید. سرشب که شازده پیچیده بود توی کوچه، در سایه روشن زیر درختها، صندلی چرخدار را دیده بود و مراد را که همان طور پیر و مچاله توی آن لم داده بود و بعد زن را که فقط یک چشمش از گوشه چادر نماز پیدا بود. سلام و زن گفت سلام: مراد، باز که پیدات شد، مگر صد دفعه نگفتم ...؟ خوب، شازده جون، امواراتم اصلاح نمیشه، وقتی دیدم شام شب نداریم، گفتم: (حسنی، صندلی را بیار، بلکه کرم شازده کاری بکنه.)


ما آب حیات می فروشیم.

کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور

فروشگاه اینترنتی کتاب وب

 

 

مشخصات فیزیکی

قطع کتاب رقعی
تعداد صفحه

95

نوع جلد شومیز

مشخصات فنی

نویسنده

هوشنگ گلشیری

مترجم
ناشر

انتشارات نیلوفر

نوبت چاپ

18

تاریخ چاپ

1400

موضوع

رمان ایرانی

شابک

9644481372

نظرات

captcha Refresh

کتاب های مشابه