در یکى از روزهاى نیمه پائیز سال 1353 شمسى که آغاز این داستان است، ما گلعنبر زن مشدى محرم را مىبینیم که جاروب به دست در حیاط خانه مشغول نظافت کردن و روفتن برگهاى زردى بود که به نسیم پائیزى از درخت بزرگ به زمین ریخته بود. هوا نه ابر بود نه آفتاب ولى هیچکس باور نمىکردکه میل به باریدن داشته باشد.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 176 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 10 |
تاریخ چاپ | 1402 |
موضوع | داستان فارسی |
شابک | 978-964-351-178-4 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.