با خوابی که دیده و سفری که انجام داده بود، دلبستهی کودک میشد بدون اینکه متوجه باشد.
باید با کسی مشورت نمیکرد. از این سکوت خفقانآور خسته بود.
در همین افکار بود و انگار همهچیز دستبهدست هم داده بودند تا راهحلی نشانش بدهند: که گوشی تلفنش زنگ خورد. با دیدن شمارهی منزل پدر سروگل تعجب کرد. دکمه را زد و گوشی را کنار گوشش گذاشت.
صدای مادر سروگل پر تشویش و لرزان در گوشی پیچید و قلب او را مالش داد....
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 359 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1398 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 9786006298986 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.