آنوقت عاقبت رمانم از چاپ درآمد. دیر زمانی پیش از درآمدنش غوغایی در دنیای ادبیات به راه انداخت. بلینسکی از خواندن دست نوشتهام مثل یک کودک در پوست خودش نمیگنجد. نه اگر تا به حال اصلا شاد شده باشم،شادی ام در نخستین لحظه های سکر آور موفقیتم نبوده، بل پیش از آن بوده که حتی دست نوشتهام را برای احدی بخوانم؛ در آن شب های درازی که غرق در آرزوها و رویاهای شیرین و عشق سوزان نسبت به کارم گذشته بود؛ هنگامی که با نقش خیالم به درون داستانی خزیده و به دیدار شخصیتهایی رفته بودم که خودم آفریده بودمشان،تو گویی خانواده ام بودند، آدمهایی واقعی؛ دوستشان میداشتم، با شادیشان شاد میشدم و با اندوهشان اندوهگین؛ و گاهی حتی واقعا برای قهرمان بیشیله پیلهام اشک میریختم و عاجزم از توصیف اینکه چقدر ایخمینف و همسرش از موفقیتم شاد شدند، هرچند در ابتدا سخت شگفتزده بودند. برایشان خیلی غریب بود!
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 480 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 4 |
تاریخ چاپ | 1402 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 9789644486500 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.