بی هیچ روایتی عاشقانه 1 چشمانم به در می مانَد اگر این بار به رنگی دیگر بیایی اگر صدایت را از راه دورتری بشنوم کنار این اتاق مثل اواز گوشه های از یاد رفته ای نگاهت قدمتی هزار ساله دستانت شکوفه های تازه .... مرا اسیر تاریخ کرده ای منی که تنها به فاصله ی دو لبخندت زنده ام دور که می شوی مغول ها حمله می کنند دورتر که می شوی مجلس را به توپ می بندند موهایت که پریشان می شود یعنی قیام جنگل دلت که می گیرد کودتا... بخند ! بخند تا دوباره سربازها به خانه شان برگردند و تاریخ مان کتاب کوچکی شود ..... با سلام تو اولین انسان ها به سرزمینم بیایند و خداحافظی ات زمین را نابود کند
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 96 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | مرتضى بخشایش |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 2 |
تاریخ چاپ | 1392 |
موضوع | شعر |
شابک | 9786005816372 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.