امید زد زیر خنده طوری که صدای خندهاش توی زیرزمین پیچید که نزدیک بود سقف روی سرمان خراب شود. بعد هم در حالی که بازویش را نشان میداد گفت: آره دیگه وزنه میزنم چجور. خوراکی بلند میکنم؛ میوه بلند میکنم پفک و چیپس و شکلات بلند میکنم. آره داداش هر خوراکی که تو خونه ببینم بلند میکنم. و باز زد زیر خنده....
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 120 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1401 |
موضوع | داستان کودک |
شابک | 9786229564677 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.