باید از اول می فهمید. از همان وقتی که یک راهروی کوتاه پیدا کرد - دست کشان به دیوارها - با یک چهارچوب بی در در انتهایش، و پشت این ورودی اتاقکی بود و یک چاله وسطش. شیر آب هم داشت، گرچه، نه شلنگ داشت نه ظرفی مثل آفتابه - یادش آمد دفعه ی اول که از فشار قضای حاجت دست به دیوار دور این تاریکی می گشت پیدا کردن این راهرو و این اتاقک برایش حس زایش داشت، توأمان، آن چه در لحظه ی دفع مادر تحمل می کند و آن چه فرزند در لحظه ی خروج. اما در میانه ی کارش یادش به آب افتاد؛ مثل این بود که بچه متولد شده باشد، اما ناف را نبریده باشند. حس مادری و حس فرزندی هر دو معذب بودند.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 130 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1399 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 9786226442923 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.