همهی ده جمع شدند تا بلکه یک بار دیگر مردههای خود را بسپارند به خاک، مردههایی که از قبرها طوری بیرون آمده بودند که انگار روز محشر است و حسابرسی.
و گمانم در آن روز سختترین کار همه این بود که استخوانها را درست بچینند کنار هم، طوری که آدمها قاطی نشوند... و من با این دو تا چشمهام چه چیزها که ندیدهام!
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 376 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 7 |
تاریخ چاپ | 1400 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 9786003531888 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.