تو در عدن هستی. جایی که جایی نیست ولی اگر نبود نمیشد گفت که نیست! در تاریکی یا روشنایی یا جایی موهوم و من در این دخمهی تنگ دیگر گیج نمیزنم.احساس میکنم سوسک شدهام.با همهی وجودم میفهمم سوسک شدن یعنی چه، دارم عادت میکنم مثل مرغک سهروردی در این قفس خو کنم. تا چون تو با شعبدهی زمان اخت شوم.ایوب شوم. اگر که بشود.اگر که بتوانم.دارم زور میزنم.دارم سعی میکنم تا مثل تو تن ندهم به پریدن،هرچند این جا،جایی برای پریدن ندارم،نیست.اگر هم باشد من نمیدانم کجا هستم. توی زیرزمینم یا بالای یکی از طبقات؟ فقط میدانم باید نگذارم که بیشتر از این فرو بروم در سیاهی،نگذارم تا فراموش شوم.مثل تو که فراموش شدهای.تو را فراموش کردند.فراموشت میکنیم.حتا اگر نخواهی که فراموش شوی.حتا اگر فراموشی را همپای سکوت باور نداشته باشی. و بگویی سکوت وجود ندارد. بعد از کشف صدا،سکوت آبستن صداست و صدا آبستن سکوت.حالا لااقل از چانه افتادی و میتوانی با پروانهها و سایهها و سیبها و... بازی کنی و هی با تفنگ در دهانت شلیک کنی و هی نمیری و هی بمیری و هی زنده شوی و..
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 267 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1395 |
تاریخ چاپ | 1 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 9789642070701 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.