سالها پیش نمایش سیرکی در اولم برگزار شد. رئیس سیرک مرد تنومندی بود و عاشق یکی از بندبازهایش به نام تری شده بود که دختر خیلی زیبایی بود. آنها با هم ازدواج کردند و سال بعد تری برای او دختری به دنیا آورد که نام او را پانینا مادنیا گذاشتند. این خانواده کوچک و خوشبخت در کاروان صورتیرنگ سیرک زندگی میکردند اما این خوشبختی دوام زیادی نداشت..
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 240 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 14 |
تاریخ چاپ | 1402 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 9789645757890 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.