در زندان اگر وضعى پیش بیاید که نگهبانان شب نتوانند سرپستهاى خود بخوابند آنوقت است که کفرشان بالا مىآید و با سر و صدا و ایجاد ناراحتى زندانیان را نیز از خواب بیدار مىکنند. این اشخاص که در طول زمان به مناسبت خشونت شغلى، قیافههاى مسخ شدهاى پیدا کردهاند، همینقدر که مىبینند سر زنجیرى را به دست دارند که یک عده انسان به آن بسته شدهاند، خیال مىکنند خدا هستند و هست و نیست زندگى این انسانهاى بدون دفاع را در ید قدرت خود دارند. درباره آنها مىگویند آب به دست یزید افتاده است.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 215 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 5 |
تاریخ چاپ | 1402 |
موضوع | داستان فارسی |
شابک | 978-964-351-177-7 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.