دستش را انداخت دور گردنم. چشم هایم را باز کردم.دستش یک جوری شده بود. بعد به تمام تنش نگاه کردم. خواستم جیغ بکشم، ولی انگار هیچ صدایی از دهانم در نمی آمد.عادت داشت بدون پیراهن بخوابد. زیر نور چراغ خواب تنش را می دیدم. از زیر کمرش همین طور موریانه ها دسته دسته بیرون می آمدند؛ بعد از جاهای دیگر تنش. هرجا را نگاه می کردم، فقط دسته های موریانه ها را می دیدم که دائم به من نزدیک تر می شدند.دوباره نگاهش کردم. یک موریانه ی بزرگ شده بود. خواستم خودم را از او جدا کنم و عقب بکشم. دست و پا زدم. زورش بیشتر شد. روی رختخواب داشت یک شکل، شبیه همان شکل های عجیب و غریب درست می شد؛ اما خیلی بزرگ تر از آن ها.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 96 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1395 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 9786007693087 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.