بدنش سخت به لرزه افتاد، چونان که بلرزد سوسنی در سحرگاهان، هنگام باد شمال. انوار درون قلبش لغزید بر چشمانش و پر ز آزرم و حیا میکوشید بر زبانش فائق آید و پس از اندکی تامّل گفت:
اینک ما هر دو، میان دستان نیرویی نهانیم. نیرویی پر مهر و مطلق؛ پس ، بگذار خود بدو سپاریم و با ما چنان کند، آن سان که خود میخواهد.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 172 |
نوع جلد | گالینگور |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1398 |
موضوع | داستان |
شابک | 9786004053341 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.