عمو جان در جایی خوانده بود که تمام اتفاقات عالم به هم مربوط است. خواسته بود در این باره اظهار فضل کند اما بهش مجال حرف زدن نداده بودند. ولیکن، برای یک بار در زندگی حرفش درست بود و آن ها که سرمیز شام گرم خوردن بودند نفهمیدند که چه نخ های نازکی از هر کلمه، از هر برخورد آنی، از هر حادثه جزئی، آویزان است و چه گونه این رشته ها، مثل الیاف رنگین فرشی کیهانی، در هم تنیده اند. اگر آن پشه ناچیز، در آن شب کذایی، پای امیرعلی را نگزیده بود، احتمالاً، آب از آب تکان نمی خورد و مسیر سرنوشت امیرعلی و ملک آذر و مادرش و عموجان و شرکت واردات نخ و قرقرهسازی عوض نمیشد. همچنین مسیر سرنوشت من.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 263 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 11 |
تاریخ چاپ | 1402 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 9789644481390 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.