چشمم به تکهروزنامهی کهنهای افتاد. تاریخش به زمستانی برمیگشت که اینگرید با ریگو آشنا شده بود. آن را اینگرید به من داده بود، آخرین باری که دیدمش. موقع خوردن شام شروع کرد به حرف زدن دربارهی آن روزها. از ساکش یک کیف پول پوست تمساح درآورد و از داخل کیف پول، تکهروزنامه را که با دقت تا خورده و تمام این سالها پیش خودش نگه داشته بود. یادم میآید آن لحظه سکوت کرد. نگاهش حالت عجیبی داشت. انگار میخواست باری را که از مدتها پیش روی دوشش سنگینی میکرد، بردارد و بسپارد به من. یا شاید حدس میزد که من هم بعدها راه میافتم و دنبالش میگردم. آگهی کوچکی بود بین تبلیغها، درخواستها و پیشنهادهای کار، توی صفحهی معاملههای ملکی و تجاری: دنبال دختر جوانی میگردیم به نام اینگرید تیرسن، شانزده ساله، 1/60 قد، صورت بیضیشکل، چشمهای خاکستری، مانتو ورزشی قهوهای، ژاکت آبی روشن، دامن و کلاه بژ، کفشهای ورزشی مشکی، لطفاً هر خبری از او را دارید به آدرس پاریس، بلوار اورنانو، شماره 39 دوم، آقای تیرسن ارسال کنید.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 126 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 3 |
تاریخ چاپ | 1398 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 9789643627973 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.