«وقتی چیزی مثل آنچه آنروز صبح در خانه جون اتفاق افتاد پیش میآید، ناگهان احساس میکنی کوچکترین و ضعیفترین آدم روی زمینی. اینکه هیچکاری که کوچکترین اهمیتی داشته باشد، از دستت برنمیآید. این که هیچچیز اهمیتی ندارد و برای همین است که وقتی به کاری برمیخوری که از دستت برمیآید، انجامش میدهی و من هم همین کار را کردم.» هیچ وقت خانوادهای داشتهای؟ داستان قضاوتهاست در پی اتفاقی شوم، قضاوتهایی که دیگران میکنند و قضاوتهایی که ما میکنیم درباره دیگران و درباره خودمان، بیل کلگ با شخصیتپردازی دقیق و بازگو کردن ماجرا از زاویهی دید افراد مختلف نشان میدهد چقدر این قضاوتها میتوانند بیگذشت و بیرحمانه باشند، حتا و شاید به خصوص وقتی طرف آنها خودمان هستیم. اما وقتی مصیبتی پیش میآید همه تغییر میکنند و حقیقت درباره گذشته سرانجام رخ مینماید و در این میانه انسانیت به بهترین وجه در بخشش و امید جلوهگر میشود.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 288 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1399 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 9786007141830 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.