خانم رونی: چهت شه، دن؟ حالت خوب نیست؟
آقای رونی: خوب! هیچوقت شده من رو خوب ببینی؟ روزی که دفعهٔ اول من رو دیدی که باید تو رختخواب میبودم. روزی که بهم پیشنهاد ازدواج دادی دکترها جوابم کرده بودن. این رو میدونستی، نمیدونستی؟ شبی که باهام ازدواج کردی آمبولانس برام فرستادن. این رو که یادت نرفته؟ (مکث.) نه، نمیشه گفت خوبم. ولی بدتر هم نیستم. در واقع بهتر از قبلم. کور شدنم تلنگر خیلی خوبی بود. اگه میتونستم کر و لال هم بشم یه راست تا صدسالگی میرفتم. یا شاید هم رفتهم؟ (مکث.) امروز صد سالم شد؟ (مکث.) من صد سالمه، مدی؟
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | جیبی |
تعداد صفحه | 80 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 10 |
تاریخ چاپ | 1399 |
موضوع | نمایشنامه |
شابک | 978-964-312-773-2 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.