گروهبان که از خواهر و مادر بچه بازجویی میکرد،سروان دست بچه را گرفت و با خود به اتاق دیگر برد. گفت:بابات کجاست؟ بچه زیرلب گفت:رفته آسمان سروان با تعجب پرسید:چی؟مرده؟ بچه گفت:نه،هرشب از آسمان پایین می آید،با ما شام میخورد. سروان چشم گرداند و در کوچکی را در سقف دید.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | جیبی |
تعداد صفحه | 32 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 9 |
تاریخ چاپ | 1399 |
موضوع | مجموعه داستان خارجی |
شابک | 9789648765076 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.