_ چه فرقی میکند یک نفر ارگ میسازد، یک نفر دیگر گیوتین، هر دو اثر صنعتی هستند.
_ اما جد چهارم شما جلاد بود.
پیرمرد که نزدیک بود از پلهها پرت شود جواب داد: بالأخره یک نفر باید آن ارگ را مینواخت.
_ ما به خانوادۀ شما به چشم یک خانوادۀ هنرمند نگاه میکنیم، خانوادهای که دستساختههای آنان، هزاران سر را از بدن جدا کرده است و از آنهمه سرهای خونفشان، حتی یک لکه خون هم به پیشبند آن صنعتگران چیرهدست نچکیده است. مردانی با دامنهای سفید شاهد سرهای خونچکان در میدانها و زمانها.
_ درست مثل وجدان پاک آنهمه تماشاگر.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 408 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1399 |
موضوع | داستان کوتاه فارسی |
شابک | 978-600-376-819-2 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.