حتی در شب هم هوا آن قدر مرطوب بود که رطوبت مثل قطره های ریز باران بر گونه ها می نشست.در طبقه زیرین قایق هنوز شمع هایی می سوختند و روی عرشه هم مشعلی این طرف و آن طرف میرفت و به او نشان می داد که قایق کجا لنگر انداخته است به رودخانه پشت کرد و کوره راه ناهمواری را دید که از پشت کلاس ها شروع میشد و به طرفی میرفت که جغرافی دان ها آن را مرکز آفریقا می نامند اندکی در روشنایی ماه و ستارگان بدون این که بداند چرا،در آن کوره راه پیش رفت.از روبرو صدای نوعی موسیقی میشنید.کوره راه او را به روستایی برد و خودش از سمت دیگر بیروت رفت.روستاییان هنوز بیدار بودند شاید به این خاطر که ماه کامل بود. گراهام گرین در سال های آفرینش ادی اش بیش از سی رمان و نمایشنامه و تعداد زیادی مقاله و یادداشت نوشته است.فصل بارانی یکی از آثار شاخص اوست که در ایران به طور شایسته معرفی نشده است.برخی منتقدان گرین را با گوئری (شخصیت اول این رمان)که نامش معماگونه و پرسشی است-همذات می دانند او نیز از تبلیغات و مقام و منزلت گریزان بود.به سفرهای نامتعارف می رفت و سودازده بود. رمان فصل بارانی مانند باقی آثار گراهام گرین رمانی پر ماجرا و خواندنیست.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 248 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 4 |
تاریخ چاپ | 1395 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 9786007141601 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.