پرستو برای مثال نان بود. مثل متفورمین و انسولین بود برای بیمار دیابتی. من نه فقط پرستو که هر چیز مربوط به او را هم دوست داشتم. پرهام، برادرش، را هم بیشتر از همهی دوازدهسالههای دنیا دوست داشتم، پدرش آقای خسروی، دبیر بازنشستهی زیستشناسی را خیلی دوست داشتم، آنقدر که به درس مزخرفی مثل زیستشناسی علاقهمند شده بودم. کارمندهای بانک پاسارگاد شعبهی امیرآباد را، خیلی ساده، چون پرستو را میشناختند و به او احترام میگذاشتند، دوست داشتم، کفشهای پرستو و کیف او و چیزهای توی کیف او را هم دوست داشتم .جاکلیدی و نوع آدامسی که می خرید. ساعت مچیاش. انگشترها و دستبند نقرهایاش را. حتی انگار اسکناسهایی که توی کیف او بود با بقیه اسکناسها فرق داشت. انگار چیزی از او ساطع میشد که اشیا و آدمهایی را که در مسیر این تابش بودند، دوستداشتنی میکرد...
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 124 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 17 |
تاریخ چاپ | 1402 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 9786002299192 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.