ویس گفت: «یعنی من و شما با هم بزرگ شدیم؟ نزدیک یک دایه؟» رامین گفت: «بله، واقعا یادتان نیست؟» اما آن موقع که ما طفلی بیش نبودیم. بله طفلی بیش نبودیم، ولی داستان برای من از همان جا شروع شد. ولی این اخلاقی نیست. ما به شما اعتماد داشتیم. یعنی احتمالا داشتیم. شما را دوست خود میدانستیم. آن هم احتمالا. همبازی کودکیمان بودید. شما حق نداشتید چشمتان دنبال ما باشد. شما از ما سواستفاده کردهاید. این کار کودک آزاری است. حق داشتم یا نداشتم چنین بود دیگر.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | پالتویی |
تعداد صفحه | 170 |
نوع جلد | گالینگور |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 6 |
تاریخ چاپ | 1400 |
موضوع | متون کهن |
شابک | 9786008025085 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.