چند روز بود مثل یک پنکه سرگردان مینشستم روبهروش و گردی صورتم در مداری مشخص میرفت و برمیگشت و باد نگاهم میوزید. از پاشنه پاهاش تا گوجه موهاش وقتش بود دوباره بگوید: خودت اذیت میشوی
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 264 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1396 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 9786003672802 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.