بیرون، لحظه ای باد وزید ولی زود آرام شد و صدای نفس کشیدن کسی به گوش رسید که در آن لحظه در بستر غلتی زده بود. باد ییلاقی فرو نشست دیگر بوی خاک و علف مرطوب به مشام نمی رسید. گفتم: فردا اگر زنی را دیدم که دارد روی دیوارها می نویسد: چشم های سگ آبی رنگ آن وقت تو را خواهم شناخت.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 108 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 8 |
تاریخ چاپ | 1400 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 9789643806231 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.