دلم هوای خانه ی پریسا را داشت شب ها قدم به قدم در ذهنم پرسه می زدم از خیابان ها می گذشتم می رسیدم در خانه یشان در را باز میکردم می رفتم تو می رفتم به اتاقی که برایشان دو غاب زده بودم اتاق بچه ها با خود میگفتم حالا کجاس کجا خوابیده در ذهنم پیداش می کردم می ایستادم روی سرش و تماشایش میکردم حیفم می آمد به او دست بزنم پریسا عصرها از میان زیرزمین تصنیف تازه ای دلکش را میخواند بس کن شکوه از جدایی ها بس کن
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | جیبی |
تعداد صفحه | 84 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 11 |
تاریخ چاپ | 1402 |
موضوع | داستان ایرانی |
شابک | 9789643622572 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.