هیچ نشانهای از پدرش نمیبیند و لحظهای او را تصور میکند که در آب غوطهور است، یا بدتر از آن، مثل سنگی غرق میشود، با چشمانی باز، در گودالی عمیق که بر فراز آن بر سطح آب، در قایقی که چون گهوارهای تکان میخورد، پسرش دست از خندیدن برداشته و کمکم نگران شده است. آنوقت سر جایش مینشیند، و چون آنطرف قایق را نگاه کرده و آنجا هم هیچ نشانهای از پدرش ندیده میپرد توی آب و آنچه روی میدهد از این قرار است: مادامی که با چشمان باز پایین میرود، پدرش، او هم با چشمانی باز، کیف پول در دست راست بالا میآید (کمابیش هم را لمس میکنند). وقتی از کنار هم میگذرند به هم نگاه میکنند، اما نمیتوانند، یا دستکم بلافاصله نمیتوانند مسیرشان را تغییر دهند، بنابراین به فرود خاموش خود ادامه میدهد و پدرش هم در سکوت به صعود خود.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 211 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 3 |
تاریخ چاپ | 1397 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 9789643627188 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.