شب موقع حسابوکتاب است. کاسبهای چارباغ این موقع شب دخل میشمارند. روی میزهای راپطیان کلی چک و چند اسکناس است و موفرفری دست توی موهایش میبرد با تلفن حرف میزند.
«چی بابا؟»
شاگرد مغازه جارو میکند و موفرفری پاهایش را بالا میگیرد که زیر پایش را بروبد.
«شاد شاد. آیو. آیو.»
پایش را که پایی میآورد میخورد روی دستهی جارو. کسی درِ مغازه را باز میکند.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 132 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 5 |
تاریخ چاپ | 1401 |
موضوع | رمان فارسی |
شابک |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.