میخواستم بگویم من برای خودم جا ندارم، این هیولا را کجا نگه دارم؟ نمیخواهم هیچ جور گربهای داشته باشم و حتی خوکچهی هندی یا توی تنگ، ماهی. ده دلار اصلاً پولی نبود، ولی همه چشمشان به من بود و خجالت میکشیدمزیر حرفم بزنم. تازه، داریا هم ایستاده بود نگاهم میکرد. گفتم: «قبول… خیلی خب.»
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | جیبی |
تعداد صفحه | 64 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 2 |
تاریخ چاپ | 1400 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 9786003530706 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.