داراگان پرسید: «بچه چی؟ از بچه خبر دارید؟» «هیچ خبری ندارم. خیلی وقتها از خودم می پرسیدم چه بلایی سرش اومده... چه رفتن عجیبی...» «حتماً تو یه مدرسه ثبت نامش کرده بودن...» «بله. مدرسهی لافوره، خیابان بورون2، یادم می آد یه بار گلودرد داشت و من یه گواهی پزشکی برای غیبتهاش نوشتم.» «تو مدرسهی لافوره، شاید بشه ردی ازش پیدا کرد...» «متأسفانه خیر. دو سال پیش، مدرسه رو خراب کردند. میدونید، یه مدرسهی نقلی بود...»
ـ از متن کتاب ـ
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 119 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 2 |
تاریخ چاپ | 1398 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 9786002294593 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.