«کسانی هستند که از بیستسالگی شروع به جانکَندن میکنند.» این حرفِ صادق هدایت است، بزرگترین نویسندۀ ایران نوین، کسیکه درست شرح همین جانکَندن را نوشته است. بدبینیِ درمانناپذیری که او را واداشت تا بعد از یک زندگیِ دردناک در 1330 در پاریس دست به خودکشی بزند، چیزی بیشتر از وجود خودِ هدایت بود. او خودش را «چوبِ دوسرطلا» میدانست. آدمی که «اشتباهی به دنیا آمده، از اینجا مانده و از آنجا رانده.» این «چوب»، مثل زندگیِ خودِ او، مثل ایران نوین، روی یک خط مرزی معلّق بود، آویزان میان شرق و غرب. هدایت نویسندۀ دوران تجدّد ایران بود، تجدّدی ناگزیر. تجدّد همۀ زندگی را در شرق زیرورو کرد. نتیجۀ سیاسی و تاریخی آن در ایران انقلاب مشروطیت بود: مردم آزادی میخواستند، دنبال حکومت قانون و تأسیس دولت ملّی بودند؛ نظم هم میخواستند، در برابر بینظمی، آشفتگی، و خودسریِ موجود. رضاشاه دولت ملّی، دستگاه حقوقی، و نظم ایجاد کرد، ولی در قالبِ استبداد شرقی. امّا آنچه تحقّق نیافت آزادی بود، و کار صادق هدایت ــبهقول شاهرخ مسکوبــ از عوارض همین شکست در تحقّق آزادی بود.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 104 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | چاپ اول |
تاریخ چاپ | 1399 |
موضوع | نقد ادبی |
شابک | 9786008209331 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.